بدترین تغییر برندها در تاریخ صنعت خودروسازی کدامند؟
![](https://niakupart.com/wp-content/uploads/2021/11/77.jpg)
استفاده از پلتفرم مشترک در بین خودروسازان امری کاملاً متداول است و همهٔ شرکتها از پورشه گرفته تا پژو این کار را انجام میدهند زیرا توسعهٔ یک خودرو بسیار هزینهبر است و خودروسازان برای کاهش هزینهها روی به استفاده از پلتفرمهای مشترک میآورند. این کار در بسیاری از موارد کاملاً موفق بوده و جواب میدهد. مثلاً ظاهر، کابین و پیشرانههای بنتلی بنتایگا کاملاً با فولکسواگن توآرگ متفاوت هستند و خریدار معمولی هرگز نمیتواند بفهمد که زیر پوست جنسیس GV60 یک هیوندای آیونیک ۵ قرار گرفته است.
اما دراینبین موضوعی بنام ریبج یا مهندسی برند هم وجود دارد که معنی آن عرضهٔ خودروهایی تقریباً یکسان با برندهای مختلف است. یکی از مصادیق این موضوع، تویوتا GR 86 است که هرچند شاید به خاطر تنظیم خاص شاسی، احساس متفاوتی نسبت به سوبارو BRZ داشته باشد اما برخلاف فرایند تبدیل بامو Z4 به سوپرا، برای متمایز کردن طراحی GR 86 از BRZ هیچ تلاشی انجام نشده است. تاکنون از این قبیل تغییر برندها زیاد دیدهایم اما بدترین ریبجهایی که تاکنون در کل تاریخ صنعت خودروسازی صورت گرفته کدام است؟ در ادامه تعدادی از آنها را معرفی خواهیم کرد.
پونتیاک GTO سال ۲۰۰۳
(هولدن مونارو)
پس از این که نسل پنجم فورد موستانگ در سال ۲۰۰۴ به بازار آمد، جنرال موتورز قصد داشت سریعاً به آن پاسخ دهد و آسانترین و سریعترین راه برای این کار را در شعبهٔ استرالیایی خود یعنی هولدن پیدا کرد. جنرال موتورز کوپهٔ محرک عقب هولدن مونارو را ریبج کرد و با نام پونتیاک GTO در سال ۲۰۰۴ راهی بازار ایالاتمتحده نمود. البته مونارو بهخودیخود خودروی بدی نبود و زیر کاپوت پیشرانههای سری LS قدرتمندی داشت اما هرگز نمیتوانست نقش یکی از مشهورترین نامها در تاریخ خودروسازی آمریکا را آنهم پس از ۳۰ سال غیبت بازی کند. به همین دلیل، تولید این GTO تقلبی در سال ۲۰۰۶ خاتمه یافت.
کادیلاک سیمارون سال ۱۹۸۱
(شورلت کاوالیر)
هرچند اشتراکگذاری پلتفرم بین برندهای مختلف جنرال موتورز همواره امری طبیعی بوده و اکثر خودروهایی که بر پایهٔ پلتفرم یکسان ساخته میشوند شخصیت و هویت خاص خود را حفظ میکنند اما در مورد کادیلاک سیمارون هرگز این اتفاق رخ نداد. این خودرو در اصل نسخهٔ لوکسی از شورلت کاوالیر محرک جلو بود که برای رقابت با اسپرتهای اروپایی طراحی شده بود. سیمارون که زیر کاپوت یک موتور ۱.۸ لیتری چهار سیلندر با تنها ۸۸ اسب بخار قدرت داشت، به یک از بزرگترین اشتباهات در تاریخ کادیلاک تبدیل شد.
آستونمارتین سیگنت سال ۲۰۱۱
(تویوتا IQ)
مطمئناً یکی از جسورانهترین و البته عجیبترین تغییر برندها در کل تاریخ صنعت خودروسازی دنیا، تبدیل تویوتا IQ به آستونمارتین سیگنت بود. با این کار، یک تویوتای شهری ۹۷ اسب بخاری در نمایندگیهای آستونمارتین در کنار یک DBS دوازده سیلندر ۲۷۰ هزار دلار قرار گرفت و سیلی از انتقادات را روانهٔ این برند بریتانیایی کرد. البته این روزها سیگنت ارزش خود را بهمراتب بهتر از خودروهای اسپرت آستونمارتین متعلق به همان دوره حفظ کرده است اما هیچکس دوست نداشت نشان آستونمارتین را روی یک خودروی سه سیلندر سه متری ببیند.
دوج چلنجر سال ۱۹۷۸
(میتسوبیشی گالانت کوپه)
وقتی در اواسط دههٔ ۷۰ میلادی بحران سوخت رخ داد، بسیاری از ماسل کارهای آمریکایی نابود شدند. یکی از این خودروها، نسل اول دوج چلنجر بود که تولید آن در سال ۱۹۷۴ خاتمه یافت اما در سال ۱۹۷۸ دوج نسل دوم آنرا به بازار فرستاد. این خودرو اما در اصل ریبج میتسوبیشی گالانت کوپه بود که در آمریکا با نام چلنجر عرضه شد. این کوپهٔ اقتصادی ژاپنی کوچکترین ارتباط یا شباهتی با نسل اول چلنجر نداشت و زیر کاپوت آنهم بجای نیروگاههای V8 کرایسلر، موتورهای ۱.۶ و ۲.۶ لیتری چهار سیلندر با قدرتهای تنها ۷۷ تا ۱۰۵ اسب بخار قرار میگرفت. این نسل به لکهٔ ننگی در کل تاریخ چلنجر تبدیل شد.
مرسدس بنز X کلاس سال ۲۰۱۷
(نیسان ناوارا)
جدیدترین ریبج ناموفق را میتوان مرسدس بنز X کلاس دانست. این خودرو بهعنوان یک پیکاپ لوکس، بر پایهٔ نیسان ناوارا شکل گرفت و در اواخر سال ۲۰۱۷ به بازار آمد؛ اما X کلاس هم همان تجربهٔ ناموفق لینکلن بلکوود را تکرار کرد زیرا کسی به پیکاپ لوکس نیازی ندارد. وقتی میتوان نیسان ناوارا را با قیمت کمتر خرید چرا باید مبلغ بیشتری را فقط برای نشان ستارهٔ سپر روی جلوپنجره پرداخت کرد؟ به همین خاطر بود که تنها سه سال بعد مرسدس به تولید X کلاس پایان داد.
مطمئناً ریبجهای ناموفق در طول تاریخ خودروسازی فقط به این چند مورد محدود نمیشود ولی ما سعی کردیم در اینجا مشهورترین آنها را معرفی کنیم؛ بنابراین اگر شما هم ریبجهای بد و ناموفقی سراغ دارید که در لیست بالا حضور ندارند، در بخش نظرات اعلام فرمایید.